محتاج....

سَرَش درد میکرد

دنبال من بود

میدانست
...
محتاج ِ درد ِ سَرَش هستم...

چه کرده ای " تو " با دلــــــــم ؟

که از تو پیش دیـگران گلایه هــــم که می کنم

شـــــعر حساب می شود . . .



وقتـــ رفتنتـــ یادمـ بیآور خآطراتتــ رآ بدهمــ ببرے

خودتـــ که نباشے به چه کارمــ مےآیند؟!

فقط ذره ذره نابودیمــ رآ ضمانتــ مےکنند!!!

 

حال مـن خوب است ...

حتے

با تمام دلشوره هایے ڪه

نمـڪ بسته اند

ته دلم را ...
 

دلم برای پاکی دفتر نقاشی و گم شدن در آن
خورشید همیشه خندان، آسمان همیشه آبی
زمین همیشه سبز و کوههای همیشه قهوه ای
دلم برای خط کشی کناردفتر مشق با خودکار مشکی و قرمز
برای پاک‌کن های جوهری و تراش های فلزی
برای گونیا و نقاله و پرگارو جامدادی
دلم برای تخته پاک‌کن و گچ های رنگی کنار تخته


برای اولین زنگ مدرسه
برای واکسن اول دبستان
برای سر صف ایستادن ها
برای قرآن های اول صبح و خواندن سرود ایران اول هفته
دلم برای مبصر شدن ، برای از خوب ، از بد
دلم برای ضربدر و ستاره
دلم برای ترس از سوال معلم
کارت صد آفرین
بیست داخل دفتر با خودکار قرمز
و جاکتابی زیر میزها ، جا

نگذاشتن کتاب و دفتر
دلم برای لیوان‌های آبی که فلوت داشت
دلم برای زنگ تفریح
برای عمو زنجیر باف بازی کردن ها
برای لی‌لی کردن
دلم برای دعا کردن برای نیامدن معلم
برای اردو رفتن
برای تمرین های حل نکرده و اضطراب آن
دلم برای روزنامه دیواری درست کردن
برای تزئین کلاس
برای دوستی هایی که قد عرض حیاط مدرسه بود
برای خنده

های معلم و عصبانیتش
برای کارنامه.... نمره انضباط
برای مُهرقبول خرداد
دلم برای خودم
دلم برای دغدغه و آرزو هایم
دلم برای صمیمیت سیال کودکی

ام تنگ شده
نمی دانم کدام روز در پشت کدام حصار بلند کودکی

ام را جا گذاشتم
کسی آن سوی حصار نیست کودکی ام را دوباره به طرفم پرتاب کند؟

وقتی تمام احساس دلتنگیت


را با یک "به من چه" پاسخ میگیری ...


"به کسی چه"


که چقدر تنهائی . . .



[تصویر: vfv8379s70zg1u3xwao.jpg]

 

باران کـــــ ِ مـے بارد ...
منـــ و کفش ـهایمـ ،
دلتنگ ِ ـهمان خیابانـے مـے شویمــــ
کــ ِ از آسمانش
بیدِ مجنون مـے ریزد بر روے نگاـهمـ ...
باران کــ ِ مـے بارد ...
دوباره ریشه مـے دهمــــ ..


[تصویر: kgty2yo1wxil9tgk.jpg]

 

خوشبختـﮯ ﺍصـلا چـیز پیچـیدﻩ و ﻣﺒﻬــﻢ و دﻮﺭﮮ نیـست!

خوشبختـﮯ یـعـنـﮯ
.
.
آن کـسـﮯ کـه تــو ﻋــاﺷﻘـش شــدﻩ ﺍﮮ!

بی تو ترک برداشتم


و به هر بهانه ای دلم می شکند




گاهی گم میشوم پشت پنجره ها


و سکوتم رابغض می کنم تا نشنود


.


.


.


صدای شکستنم را ...




فاصله ی بین بهشــ ــت و جـهنـــ ـــم ِ زندگی من ..


تنها ..


به اندازه ی فاصـــ ـله ی ..


بین بازوان توست !!


در آغوش تو بودن یا نبودن




میــ ـایـــے ...
اما با سکوتــــــ ـ !!!
اگــ ـر میخواهـ ـے صرفهــ جویی کنے ...
حداقل حسابـــــ ـ این را بکـ ـن:
درستـــــ ـ استــــــــ ـ سکوتــــ ـ را نشکستے امّا...
مرا ... !

تمام چیزی که باید از زندگی آموخت ،

تنها یــــک کلمه است

"میگذرد"

ولی دق می دهد تـــــا بگــــــــــــذرد...


میـــــــان مانـــــدن و نمانـــــدن


فاصـــــــــله تنها یك حرفــــــ ساده بود


از قــــــول من


به بــــــاران بے امان بگو :


دل اگــــــر دل باشد ،


آبـــــــ از آسیابــــــ علاقــــــــه اش نــــمے افتــــــد

چشمانــــaــم را دیگـــر باز نمی کنم

دیدن این همهــــeــــ جایِ خالی ِ" تـــ ـ ـ ــو"

عاقبتـــــــ ــ مــaــرا ..

یا می کشتــــ یا کـــoـــور می کنـــد ..

بـــه شـــوق ِ دیــــدارت ..

چـــه آب و جـــارویی راه انـــداخــتــه انـــد !

چــشـــمـــهـــا و مــــژه هــــایـــم ...


دارند عصبی*اَم می*کنند کلمات

وقتی به حذفِ نامِ تو

رأی نمی*دهند...



اشتبـــاه مــن ايـن بــود ....
هــر جــا رنــجيدم ، لبــخند زدمـ ....
فــكر كــردند درد نــدارد ، سنــگين تر زدنــد ضــربه ها را ...

حـــــوّا هـــــــم که باشی


من آدم نمی شــــــوم


پس بیخودی جای بووســـه


سیبــــــ تعارفَ م نکن !

[تصویر: 38.jpg]

[تصویر: 17.jpg]

 

[تصویر: 6.jpg]

هرگاه صداي جديدي سلام مي کند


تپش قلب مي گيرم!


من ديگر کشش خدا حافظي ندارم


مرا ببخش


که جواب سلامت را نمي دهم!!...



گاهی دلت بهانه هایی می گیرد که خودت انگشت به دهان می مانی...

گاهی دلتنگی هایی داری که فقط باید فریادشان بزنی اما سکوت می کنی ...

گاهی پشیمانی از کرده و ناکرده ات...

گاهی دلت نمی خواهد دیروز را به یاد بیاوری انگیزه ای برای فردا نداری و حال هم که...

گاهی فقط دلت میخواهد زانو هایت را تنگ در آغوش بگیری و گوشه ای گوشه ترین گوشه ای...! که می شناسی بنشینی و"فقط" نگاه کنی...

گاهی چقدر دلت برای یک خیال راحت تنگ می شود...

گاهی دلگیری...شاید از خودت...شاید

[تصویر: b8duuruhatdpmni7t2yc.jpg]

دفتری بود که گاهی من و تو
می نوشتیم در آن

از غم و شادی و رویاهامان
از گلایه هایی که ز دنیا داشتیم
من نوشتم از تو:

که اگر با تو قرارم باشد
تا ابد خواب به چشم من بی خواب نخواهد آمد
که اگر دل به دلم بسپاری

و اگر همسفر من گردی
من تو را خواهم برد تا فراسوی خیال
تا بدانجا که تو باشی و من و عشق و خدا!!!
تو نوشتی از من:

من که تنها بودم با تو شاعر گشتم
با تو گریه کردم
با تو خندیدم و رفتم تا عشق
نازنیم ای یار
من نوشتم هر بار

با تو خوشبخترین انسانم…
ولی افسوس
مدتی هست که دیگر نه قلم دست تو مانده است و نه من!!!

 

 

ای غم ، تو که هستی از کجا می آيی؟

هر دم به هوای دل ما می آيی

باز آی و قدم به روی چشمم بگذار

چون اشک به چشمم آشنا می آيی


گـاـهـے دلـت مــے خواد ـهـمـ ِ بـغض ـهات از تـوے نـگاهت خـوند ِ بـشن...

مـیدونـے کــ ِ جـسارت ِ گـفتن ِ کـلمه ـها رو نـدارے ...

امـا یـــ ِ نـگاه گـنگ رو تـحویل مـے گیری

یـا جـمله ای مـثل: چـیزے شـده؟؟!!!

اونـجاست کــ ِ بـغضت رو بـا لـیوان سـکوت سـر مــےکشـے

و بـا لـبخندے سـرد مـیگـے :

نـه،ـهـیچ...
 

درد را از هـــــــر طرفشــــ بخوانیــــــــــ درد استـــــــــــــ ، دریغـــــــ از درمانــــــــ


کــــــه عکسشـــ نامــــرد استـــــ

ســر به هــوا شــده ام،

تــو هم زیر ســرت بلــند شده...

چقــدر عجیــب...

فکــر می کــردم

قلــب همیشــه گرفتــار می شــود؛

امــا انگــار ســر، نقش کلیــدی تری دارد

در این ماجــرا...


حرفــــ هــــايـــ بيــــ ســـــر و تـــــــه مــــــن...

با تـــو شــــــروع ميشــــوند

و بــــه آه خــــتـــم

...



نِمی دانی !

تَنها پَناه̂ــــگاهِ امـ̂ـــنِ مَن̂

چَشـمانِ توست
...
به وَقتِ گُرگ و میش !!

زَمانی که هَمِه چیز را می دَرَد تَنـ̂̂̂̂ــــهــــایــــــ ی ..

نمی شود دوستت نداشت

لجم هم که بگیرد از دستت

نهایتش این است که

دفترچه ی خاطراتم

پر از فحش های عاشقانه می شود ! ...



من ,تو , "ما"
يادت هست ؟
تمام شد ...
حالا : تو ,او "شما"
... من هم به سلامت...!


برایم


تعریف کن


هرگز فراموش نشدن


چه حالی دارد...!؟


داستان ِ شیدایی ام را

هزار بار

برایت

از اول تا آخر

خوانده ام

اما هنوز هم

دل در گرو

قصه های ِ دروغین ِ چرب زبانان میدهی...

 

میدانــی !!!

عجیبـــــ ∙درد ∙دارد ...

مرهــم باشــی و ∙دور ∙ باشــی !!!
...
درست مثل ِ نوشدارو پس از مرگ ِ سهراب !!!


حرفــــــی ندارم

تو هم چیزی نــــگو

بگذار تنها تــــماشـــــایت کنم
...
دل ربـــــاترین چشــــم انداز !


عـــزیزم !!

تا به کی تو را به مانند بت بپرستم


و تو

آرزوی بنده عاشقت را

برآورده نکنی !!

من هم دلی دارم ، عزیزم
.
.
.
!!


 

میان ماندن و نماندن
 
فاصله تنها یک حرف ساده بود
 
از قول من
 
به باران بی امان بگو :


دل اگر دل باشد ،

 

آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد

 

 

فاصله هارا بگذار برای خودشان

تا میتوانند قد علم کنند،

چه باک..

ما از ورای تمام حصار ها

بازهم عاشقانه میگوییم...


ﻫﻲ ...

ﺑﺎ ﺗﻮﺍﻡ

ﻣﻴﺪﺍﻧﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﮔﺬﺭ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ

ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ

ﭼﻪ ﺯﺟﺮﻱ ﻛﺸﻴﺪﻡ؟؟؟

[تصویر: zk0hir7i6glrpculq1qu.jpg]

در دلم هیچ کس شبیه خاطره نیست

پر میشوم از نقطه چیـ ـ ـ ـ ـن کسی

که در آغوش خلوتش

جای تمام حرف هایم خالیست...


ذائــــــقـــه امــــ ــ پــیــر شـــده

بیـــســـتـــ ســـالگی امــــ ــ ـ ؛

طـــعــــم پنــــجــــاه ســــــالــگـــی دارد

. . .


[تصویر: 12rgxbk46cn2ap7g9pwc.jpg]